به گزارش اکوبان، صبانور، به عنوان یکی از تولیدکنندگان زنجیره سنگ آهن و گندله سازی غرب کشور، در گزارش عملکرد شش ماهه خود اعلام کرده که بیش از ۴۳۰ هزار تن کنسانتره و حدود ۲۴۰ هزار تن گندله به فروش رسانده است. در نگاه نخست، این ارقام نشان دهنده رشد قابل توجه فروش و صادرات هستند. اما نگاهی دقیق تر به ترکیب محصولات نشان می دهد که سهم کنسانتره خام (که فرآوری محدودی دارد و سود صادراتی آن به مراتب کمتر از گندله است) بیش از حد معمول افزایش یافته است، در حالی که تولید گندله به عنوان محصول استراتژیک با ارزش افزوده بالاتر به حدود ۸۹ درصد برنامه پیش بینیشده رسیده است.
این شکاف عددی کوچک، معنایی بزرگ دارد. گندله سازی، نقطه کلیدی در حلقه ارزش زنجیره فولاد است، محصولی که نه تنها سود بیشتری برای تولیدکننده ایجاد می کند بلکه به ایجاد اشتغال، رشد فناوری و افزایش بهره وری در صنایع پایین دستی منجر می شود. اما وقتی شرکت ها مانند صبانور، ناچار می شوند بخش عمده ای از سنگ آهن فرآوری شده خود را در قالب کنسانتره صادر کنند، عملاً کشور از بخش بزرگی از منافع اقتصادی و صنعتی خود محروم می شود.
علت این وضعیت را باید در مجموعه ای از عوامل ساختاری جست و جو کرد. نخستین عامل، محدودیت شدید انرژی در بخش صنعت است که در سال های اخیر به دغدغه اصلی شرکت های معدنی و فولادی تبدیل شده است. کارخانه گندله سازی همدان، که از واحدهای کلیدی صبانور به شمار می رود، در همین بازه زمانی بهدلیل تعمیرات اساسی و محدودیت گاز و برق، نتوانست به ظرفیت کامل خود دست یابد. در ظاهر این موضوع یک اتفاق فنی یا موقتی است، اما در واقع نشانه ای از یک ضعف زیرساختی عمیقتر است: نبود پایداری انرژی برای صنایع بزرگ.
در فصول اوج مصرف، واحدهای صنعتی کشور بارها با محدودیت های ناگهانی در تأمین برق یا گاز مواجه شدهاند. این اختلال ها مستقیماً بر روند تولید اثر می گذارد و باعث می شود برنامه ریزی برای تولید مستمر محصولات با فرآوری بالا عملاً دشوار شود. نتیجه آن است که شرکت ها برای حفظ جریان نقدینگی و پاسخ به تعهدات صادراتی خود، به سمت تولید و فروش مواد اولیه تر مانند کنسانتره می روند. این تصمیم از منظر کوتاه مدت شاید اقتصادی به نظر برسد، اما در بلندمدت به تضعیف پایه های صنعتی کشور و از دست رفتن مزیتهای رقابتی منجر می شود.
از سوی دیگر، تولید گندله نیازمند شرایط پایدار دمایی، تأمین پیوسته انرژی و کنترل دقیق فرآیندهای حرارتی است. هرگونه قطعی گاز یا برق در زمان عملیات می تواند باعث آسیب به تجهیزات یا افت کیفیت محصول شود. در حالی که تولید کنسانتره از این نظر حساسیت کمتری دارد و سریعتر به بازار می رسد، مدیران تولید در شرایط ناپایدار انرژی، ناچارند برای جلوگیری از توقف کامل خطوط، مسیر کم ریسک تر را انتخاب کنند.
به بیان دیگر، محدودیت های انرژی به طور غیرمستقیم سیاست صنعتی کشور را شکل داده اند. در نتیجه، ب به جای آنکه کارخانه ها تشویق شوند ظرفیت گندله سازی و فولادسازی خود را گسترش دهند، به خام فروشی روی آورده اند تا از ریسک های ناشی از بی ثباتی زیرساختی فرار کنند.
با وجود اینکه دولت در سال های اخیر بارها بر «ممنوعیت خام فروشی» تأکید کرده است، واقعیت میدانی چیز دیگری می گوید. زمانی که یک واحد تولیدی با کمبود گاز، نوسان برق و محدودیت نقدینگی مواجه است، راهی جز صادرات مواد کمفرآوری شده ندارد تا بتواند هزینه ها را پوشش دهد. در چنین فضایی، سیاست های بازدارنده برای جلوگیری از خام فروشی عملاً بی اثر می شوند.
مسئله دیگر، نبود تناسب میان ظرفیت استخراج و ظرفیت فرآوری در کشور است. ایران در سال های اخیر ظرفیت استخراج سنگ آهن خود را افزایش داده، اما سرعت توسعه واحدهای گندله سازی و فولادسازی متناسب با آن نبوده است. نتیجه، مازاد کنسانتره و کمبود تقاضای داخلی برای آن است شرایطی که شرکت ها را به سمت صادرات سوق می دهد.
در مورد صبانور نیز، صادرات کنسانتره به عنوان «گزینه اجتناب ناپذیر» در برابر محدودیت تولید گندله مطرح شده است. با توجه به رکورد صادرات ۱۴۲ هزار تنی شرکت در نیمه نخست ۱۴۰۴، می توان گفت تمرکز بر صادرات خام عملاً جایگزین سرمایه گذاری در تولید پیشرفته تر شده است. این رویکرد، هرچند از نظر مالی ممکن است در کوتاه مدت سودآور باشد، اما از منظر ملی، به معنی عقب ماندن از هدف استراتژیک «توسعه زنجیره ارزش» است که در اسناد بالادستی صنعت معدن بارها بر آن تأکید شده است.
این وضعیت همچنین یک پیام هشدار برای سیاست گذاران دارد: تا زمانی که پایداری انرژی در بخش صنعت تضمین نشود و سیاست های حمایتی برای توسعه فرآوری در معادن اجرایی نشود، شعار «جلوگیری از خام فروشی» تنها در حد حرف باقی می ماند. بدون زیرساخت مطمئن انرژی، هیچ کارخانه ای ریسک سرمایه گذاری در فناوری های پیشرفتهتر را نمی پذیرد.
در کنار این چالش، مسأله تأمین مالی نیز مطرح است. بسیاری از شرکت های معدنی، از جمله صبانور، برای اجرای طرح های توسعه ای خود نیاز به تسهیلات بانکی و حمایت سرمایه گذاران دارند. اما نرخ های بالای بهره و بی ثباتی بازار ارز، انگیزه ورود سرمایه به بخش فرآوری را کاهش داده است. در حالی که صادرات کنسانتره، نقدشوندگی سریعتری دارد و با ریسک کمتری همراه است، تصمیم اقتصادی شرکت ها روشن است: ترجیح صادرات خام بر توسعه صنعتی.
اگر دولت بخواهد این روند را معکوس کند، باید در چند جبهه بهطور هم زمان عمل کند: نخست، تضمین تأمین انرژی پایدار برای صنایع معدنی و فولادی؛ دوم، ارائه مشوق های مالی برای تولید محصولات با ارزش افزوده بیشتر و سوم، ایجاد ثبات در مقررات صادراتی تا شرکت ها بتوانند برنامه ریزی بلندمدت انجام دهند.
در نهایت، گزارش عملکرد صبانور را میتوان نمادی از چالش دوگانه صنعت معدن ایران دانست: از یک سو تلاش برای افزایش صادرات و از سوی دیگر ناتوانی در تکمیل زنجیره ارزش. تا زمانی که زیرساخت های انرژی و سیاست های حمایتی متناسب با واقعیت تولید اصلاح نشود، رکوردهای صادراتی از جنس «خامفروشی موفق» باقی خواهند ماند؛ رکوردهایی که بهجای افتخار صنعتی، یادآور فرصت های از دسترفته توسعه هستند.