به گزارش ایلنا، در این میان سوالات و ابهامات زیادی برای این واگذاری وجود دارد؛ از جمله اینکه شرکتها و افرادی که برای این کار اعلام آمادگی کردهاند، از گروه «کرمان موتور» گرفته تا «گروه دات وان» (منتسب به بابک زنجانی)، پترو صنعت صدر (منتسب به علی انصاری) و ائتلاف «بانک شهر» با «پرشیا خودرو» و «کنسرسیوم قطعه سازان» و دیگر شرکتهایی که برای این کار کاندیدا شدهاند.
اینکه این افراد تا چه اندازه اهلیت لازم را دارند و بعد از واگذاری و باتوجه به شرایط سیاسی، زیان انباشته شرکت، فرسودگی خطوط تولید و… تا چه اندازه میتوانند به وعدههایی که میدهند عمل کنند و آیا اساسا واگذاری شرکت سایپا در این شرایط کار درستی است یا نه؟ و دیگر سوالاتی از این دست در این مورد مطرح میشود که در گفتوگو با کارشناسان این حوزه، سعی در باز کردن موضوع خواهیم داشت.
امیرحسن کاکایی، کارشناس خودرو، استاد دانشکده مهندسی خودرو دانشگاه علم و صنعت و دارای چند دهه فعالیت در عرصههای مختلف صنعت خودرو از جمله کسانی است که در این مورد با او به گفتگو نشستهایم:
هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده است
امیرحسن کاکایی، کارشناس خودرو در پاسخ به سوالات «اکوبان» میگوید: اولا که در حال حاضر هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده است؛ صحبتهایی در مورد، تقاضای برخی شرکتها و افراد منتسب به آنها وجود دارد اما این به معنی تائید دولت و حاکمیت نیست. در مورد این مسئله یعنی واگذاری شرکت سایپا، همه کسانی که فکر میکنند توانایی این کار را دارند، حق دارند که در چارچوب مقررات مربوطه پیشنهادهایشان را مطرح کنند و از این نظر هم منعی برای کسی وجود ندارد، اما معنی این پیشنهادها این نیست که همه آنها شرایط لازم را داشته باشند. البته در مجموعه دولت بررسی این پیشنهادها و اهلیت افراد انجام میگیرد و اینکه کدام اهلیت مورد تائید قرار بگیرد، هنوز مقداری زود است که در مورد آن صحبت کنیم.
نکته دیگر اینکه هنوز دولت و حتی مجلس هم رسما واکنشی به این موضوع نشان ندادهاند. ممکن است برخی نمایندگان بر حسب جایگاه و وظیفه نمایندگی صحبتهایی کرده باشند، اما موضع رسمی از مجلس و دولت، تاکنون در این خصوص وجود نداشته است.
حضور شرکتها و افراد قوی
وی اضافه میکند: دو نکته در اینجا وجود دارد؛ یکی بحث این است که افرادی که در این موضوع کاندیدا شدهاند، اهلیت داشته باشند و بحث دیگر اینکه نهایتا دولت باید کسی را انتخاب کند که اهلیت بیشتری نسبت به دیگران داشته باشد و در واقع بهترین گزینه را برای این کار انتخاب نماید.
خوشبختانه در بین کسانی که برای این کار کاندیدا شدهاند، شرکتها و افرادی قوی حضور دارند که از شرایط لازم برای این کار برخوردارند؛ بنابراین میتوانیم به این شکل بگوئیم که به احتمال زیاد برخی از افراد حاضر در این موضوع، در اولویتهای بعدی قرار میگیرند.
لزوم داشتن تجربههای مرتبط
این کارشناس صنعت خودرو ادامه میدهد: یک نکته مهم اینکه اگر شخصی که انتخاب میشود، فقط پول داشته باشد، کفایت نمیکند، بلکه باید این صنعت را بهخوبی بشناسد؛ صنعتی که تقریبا ورشکسته است و کسی که بخواهد آن را نجات دهد، باید تجربههای مشابه و مرتبط با این صنعت داشته باشد. منظور از تجربه مشابه اینکه اگر مثلا کسی در صنعت دیگری فعالیت داشته و حتی در کارش بسیار هم موفق بوده است، به صرف اینکه از نظر مالی توانمند است و در صنعت دیگری تجربه دارد، لزوما نمیتواند در خودروسازی هم موفق باشد. صنعت خودرو پیچیدگیهای خاص خودش را دارد؛ مثلا کسی که در صنعت داروسازی یا توربینسازی فعالیت داشته و موفق هم بوده، با اینکه هر دوی این فعالیتها نیازمند دانش و توانایی زیادی هستند، اما اینگونه نیست که در صورت ورود به صنعت خودرو هم موفق باشد؛ لذا بدون تجربه مرتبط، انجام این کار سخت میشود.
پختگی حاکمیت در خصوصیسازی
کاکایی بر این نظر است که، از طرف دیگر، حاکمیت نیز در مورد مباحث خصوصیسازی، به پختگی و تجربه خوبی رسیده و مثلا مانند دو دهه گذشته نیست که تجربه زیادی در این مورد نداشته باشد؛ بهطور مثال مدیران سازمان خصوصیسازی سالهای زیادی در این کار فعالیت داشتهاند و تجربه کسب کردهاند و اساسا مجموعه حاکمیت هم تجربه زیادی در این زمینه دارد که همه ما امیدواریم از این تجربهها بهدرستی استفاده شود و اصطلاحا از چاله به چاه نیفتیم.
وی در پاسخ به این سوال که با توجه به شرایط فعلی اقتصادی کشور و مباحثی مانند تحریمها، زیان انباشته این شرکت، فرسودگی خطوط تولید و دیگر مسائل، فردی که در نهایت این شرکت را به دست میگیرد تا چه اندازه توفیق خواهد داشت؟! به کتابی با نام «افزایش توان رقابتپذیری صنعت ایران» که در واقع حاصل یک مطالعه عمیق عملیاتی و اقتصادی است که اتاق بازرگانی ایران در سال 1391 انجام داده، اشاره میکند و میگوید: در جایی از این کتاب آمده است: «در هیچ یک از رشته فعالیتهای صنعتی، تفاوت معنیداری بین بهرهوری بنگاههای بزرگ خصوصی و دولتی مشاهده نمیشود. مزیت رقابتی این بنگاهها معمولا به دلیل دستیابی به عوامل تولید ارزان بهدست آمده است»
کاکایی توضیح میدهد: به این دلیل به جمله فوق اشاره کردم که این کتاب در سال 1391 و بعد از یک دهه سرازیر شدن دلارهای نفتی و ثابت نگه داشتن قیمت ارز نوشته شده است، در حالیکه در حال حاضر تقریبا مزیتهایی مانند انرژی و نیروی کار ارزان و … وجود ندارد و این نگرانیها که در سوال شما بود، کاملا به جا است.
حرفهای زیادی در این میان گفته میشود، اما نکتهای که مطرح است اینکه شرکتهایی که در چنین پروژههایی سرمایهگذاری میکنند با چه نرخی میخواهند از آن سود ببرند که این سرمایهگذاری را منطقی کند؟ مثلا اجرای پروژهای مانند آزادراه تهران- شمال چند سال طول کشیده است و با چه قیمتی تمام میشود؟ روز اول صحبتهایی میکنند اما وقتی وارد کار میشوند با مسائل زیادی مواجه هستند.
نگرانیها کاملا به جا است و تا برنامههای این متقاضیان را نبینیم نمیتوانیم در مورد میزان موفقیت آن صحبت کنیم؛ اتفاقا هرچقدر ادعاها بزرگتر میشود ما باید بیشتر نگران باشیم.
چرا خصوصیسازی؟!
این استاد دانشگاه در ادامه میگوید: اولا به این نکته اشاره کنم که چرا نظام به سمت خصوصیسازی این دو شرکت بزرگ خودروسازی میرود که این همه به آنها وابستگی دارد و به شکلی پاره تن نظام هستند؟ نکتهای که در اینجا باید اشاره کنم اینکه در مورد سایپا به نظر میرسد نسبت به ایران خودرو در بحث خصوصیسازی قویتر عمل میکنند؛ در ایرانخودرو عملا سهامی به کسی ندادند و مدیریت بهصورت قانونی با 33درصد واگذار شد؛ در حالیکه در سایپا بیش از 40 درصد سهام را واگذار میکنند که اگر شرکتی مانند «کرمان موتور» آن را خریداری کند، با احتساب سهام قبلی خود به حدود 47 الی 48 درصد سهام خواهد رسید.
کاکایی در ادامه با طرح این سوال که چرا حاکمیت به چنین کاری تن میدهد؟! گفت: برای اینکه مجبور است؛ واقعیتهای اقتصادی ما را به جایی رسانده که حاکمیت باید تصمیمهای جدی بگیرد. با این نگاه که مسئولان ما به دنبال رشد کشور هستند و تاکنون در رابطه با حکمرانی اقتصادی و صنعتی، مسیرهایی رفتهاند که اشتباه بوده و الان خروجیهای این مسیر اشتباه آنها را مجبور به تغییر راهبرد کرده است و به ما این نوید را میدهد که حاکمیت در جهت رفع این ایرادها است. پس پیش از اینکه چه کسی میخواهد این شرکتها را در اختیار بگیرد، باید به این تغییرات در حکمرانی امیدوار باشیم که بالاخره باید فکری برای این مشکلات بکنند.
در همین کتابی که عرض کردم در ادامه توضیح میدهد که «اگر شما شرایط حکمرانی را تغییر ندهید، فرقی بین بخش خصوصی و دولتی نخواهد بود.»
پس در حقیقت ما باید ابتدا از این اتفاقی که در تغییرات حکمرانی اقتصادی میافتد خوشحال باشیم و به نظر میرسد حاکمیت به این نتیجه رسیده است که باید سیاستهای خود را در توسعه صنعتی تغییر دهد.
قانون برنامه هفتم توسعه
این استاد دانشگاه اضافه میکند: از طرفی در قانون برنامه هفتم توسعه نیز به صراحت در مورد خصوصیسازی اشاره دارد و تکلیف میکند که برای رسیدن به پیشرفت کشور حتما باید اجرا شود.
مذاکرات با آمریکا
کاکایی در ادامه بررسی این موضوع، اشاره میکند که نکته بعدی در مورد مذاکرات فعلی با آمریکا است و اینکه اصلا چرا با آمریکا مذاکره میکنیم؟ به نظر من باز هم علتش همین است که ما به این نتیجه رسیدهایم که ادامه این دعوا به این صورت نتیجه منطقی به دنبال ندارد و لازم است در روابطمان اصلاحاتی ایجاد کنیم. الان در حقیقت کسی که به سمت خرید شرکتی مانند سایپا میآید و ادعا میکند که فلان مقدار در این زمینه سرمایهگذاری میکند، و خودش هم با مشکلات این صنعت آشنایی دارد، حتما نیمنگاهی هم به موضوع مذاکرات دارد که اگر مذاکرات به نتیجه برسد، شرایط مناسبتری برای ادامه کار خواهد بود.
یعنی وقتی برای یک چنین شرکت ورشکستهای این همه رقابت وجود دارد، احتمالا امیدوارند که این مذاکرات به نتیجه برسد.
پس به نظر میرسد پتانسیلهایی وجود دارد، هم از نظر تغییرات حکمرانی در داخل کشور و هم به خاطر احتمال به نتیجه رسیدن مذاکرات با آمریکا و بهتر شدن روابط بینالمللی است.
کاکایی توضیح داد: نکتهای که در مورد مذاکرات باید اشاره کنم این است که بعد از توافق احتمالی، حتما هم لازم نیست با خود آمریکاییها همکاری کنیم، فقط همین که شرایط آماده باشد و بتوان با دیگر کشورها مانند چین همکاری بهتری داشت، خودش موقعیت خوبی است.
کشور چین اتفاقا از نظر صنعت خودرو یک کشور پیشرفته محسوب میشود و حتی میتوانیم ادعا کنیم که از اروپاییها هم جلوتر رفتهاند و همین که شرایط فراهم باشد که ما بتوایم با همین چینیها به دور از فضای تحریمی همکاری داشته باشیم، خودش کلی مزیت برای ما خواهد داشت.
امکان توفیق بیشتر شرکتهای
این کارشناس صنعت خودرو در مورد اینکه اگر قرار است چنین گشایشی اتفاق بیفتد، چرا باید این شرکت را به بخش خصوصی واگذار کرد؟ میگوید: این یک واقیعیت است که اگر این شرکتها دولتی بمانند، اولا خود دولتی بودن یک مسائلی دارد که ما وارد آن نمیشویم، اما در بحث بینالمللی هم حتی شرکتهای خصوصی ما با شرکتهای خارجی راحتتر کار میکنند و بخش خصوصی در این مسئله موفقتر خواهد بود.
ما مدیران خوبی در همین صنعت خودروسازی دولتی داشتهایم اما سیاستگذاری حکمرانی در خیلی از جاها اجازه نداده که اینها تصمیمهای درستی بگیرند یا بعضا اگر تصمیم درست هم گرفته باشند، در بسیاری از جاها هزینه آن را دادهاند و حتی آنها را به بهانههایی عوض میکنند و وقتی یک مدیر دولتی در راس شرکت باشد، هر چند وقت او را به سمتی سوق میدهند.
پس نشان میدهد که بخش خصوصی بهویژه در ایران که یک نظام دموکراتیک نابالغ دارد بهتر است.
نتیجهگیری؛ در آستانه تحول
این استاد دانشگاه و کارشناس صنعت خودرو در جمعبندی موضوع، میگوید: پس وقتی موضوعاتی مانند مذاکره با آمریکا، برنامه هفتم، خصوصسازی و … را کنار هم قرار دهیم، میبینیم که ما در آستانه یک تحول هستیم که باید دعا کنیم نتایج خوبی از آن حاصل شود؛ چون فرض بر این است که مسئولان نیت درستی دارند و از طرفی ما هم در مباحث دموکراسی پختهتر شدهایم و یاد گرفتهایم که همدیگر را تحمل کنیم و با هم تعامل و گفتوگو داشته باشیم.
البته ذکر این نکته هم بسیار ضروری است که در چنین تحولاتی منافع برخی افراد به خطر خواهد افتاد و از این موضوع زیان میبرند. بالاخره شرایط فعلی برای عدهای رانتهایی داشته است یا از شرایط تحریم استفاده میبرند، که حتی ممکن است در مقابل اجرای درست چنین سیاستهایی مقاومت و سنگاندازی هم انجام دهند.
کشورهایی مانند ترکیه، کره جنوبی و دیگر کشورها نیز از این موارد عبور کردهاند و دلیل موفقیت نسبی آنها هم همین است که مردم در پیچهای تاریخی تصمیمهای درست گرفتهاند؛ یعنی ما در یک پیچ تاریخی قرار داریم که باید تصمیم بگیریم که آیا به این رویه غلط ادامه بدهیم یا آن را اصلاح کنیم. این موضوع در مورد مسائلی مانند برق، گاز، بنزین و… هم صدق میکند که آیا باید همین رویه اشتباه را ادامه دهیم یا نه به فکر اصلاح روند آنها نیز باشیم؟!